• وبلاگ : نوشته هاي يك ناظم
  • يادداشت : غدير
  • نظرات : 6 خصوصي ، 28 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    سلام دوستم
    آفرين به اين آبجي كه يه همچين درخواستي ازت كرده و آفرين به شما كه اجابت كردي واقعآ متفاوت بود وبلاگتون خيلي با حال بود . بازم از اين نوشته ها بذار تو وبلاگت .اگه نذاري ميرم به آبجي كوچيكت ميگم كه..........

    موفق باشي .
    مرسي كه بهم سر زدي بازم بيا خوشحال ميشم . دوستم .

    واقعاً خانوم ناظمين؟

    اي ول بابا دستتتون درد نكنه

    منم تازه آپ كردم بياين

    پاسخ

    واقعا خانم ناظمم ازاون راستکياش. به وبلاگ شما سر زدم قسمت نظرات باز نميشه متن شما جالب بود ممنون که سر زديد.

    سلام خانم ناظم عزيز

    منم اولين باره كه به وبلاگ شما ميام .خوشحالم كه با شما آشنا شدم

    نمي دونستم خانم ناظم ها هم شيطوني مي كنن!اونم اين شكلي.

    خيلي قشنگ بود.

    ممنون كه سر زدي.

    سلام
    اگه عاشقي بيا اينجا:
    www.romance.parsiblog.com
    نظريادت نره ها.

    ممنون از يادداشتتان من هم با اجازه شما رو لينك كردم.

    موفق باشيد ........

    سلام...ممنون كه سر زدي...

    سلام

    خوبين شما؟
    يه كامنت براي يادداشت اخر من نوشته بوديد كه دوست داشتم واضح‏تر مي‏نوشتيد.
    ميشه خواهش كنم بگيد دقيقا منظورتون چي بود از اون دو سه جمله؟

    ممنون ميشم اگه لطف كنيد.

    ياعلي

    سلام خانوم ناظم عزيز من اپ كردم بازم بيايد خوشحالم كنيد
    + سميه 

    آخري رو من ميدونم

    به جات اعتراف كنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخ

    ااااااا سميه جون رازداري کن ميخواي منو بندازن بيرون؟ اصلا شماره حسابت چنده؟

    سلام خانمي خوبي؟؟

    مرسي كه بهم سر زدي و اميدوارم منو ببخشي آخه اين روزها خيلي سرم شلوعه يه وقت فكر نكني به يادت نيستم كه اصلاً اينطور نيست

    اعتراف؟؟!! واژه قشنگي به نظرم اومد طوري كه فكر منو هم مشغول كرد اگه من يه روز بخوام اعتراف كنم چي دارم كه بگم؟؟!! ميدوني چه جوابي اومد به ذهنم؟؟ اعتراف حرفهاي دلم كه هيچ وقت به زبون نيوردم..اما من از گفتنشون ترس دارم پس بهتره بي خيال

    اعتراف هاي تو هم عالي بود يعني هميني كه گفتي عاليه

    راستي با اينكه دير شده اما منم عيد رو بهتون تبريك ميگم..

    مراقب خودت باش...

    راستي با تبادل لينك موافقي؟؟؟

    موفق باشي

    سلام

    به اين ميگن سرعت عمل در بازديد !

    سلام

    مطلب خوبي بود ...

    عالمي داشت دوران مدرسه!

    هر چند كه من از اين بازي خوشم نمياد ... اما خوشحالم كه كسي دعوتم نكرده!!! چون ممكن بود وسوسه بشم و بنويسم كه چه بلاهايي بر سر مدير و ناظم آورديم!

    جاري باشيد
    يا حق

    سلام.راستش من از بچگي با ناظمها زياد حال!؟ نميكردم.نميدونم شايد بخاطر اون ديسيپلين خاص و شيلنگ به دست بودنشان بود،ماهم كه بچه سيد و عزت نفس داشتيم و از زورگويي خوشمان نميومد-با اينكه بچه مثبت بودم-.اما خوب شرايط شغلي ايشان اينجوري ايجاب ميكنه ظاهرا.ولي فكر ميكنم ناظمي كه با بچه ها دوست بشه اثرش بيشتره تا بخواد زور بگه.فكر كنم آدم با پنبه سر ببره بهتره .گرفتيد كه چي ميگم؟
    ياد ناظمهاي دبيرستان و خاطراتشون بخير
    سلام خانوم ناظم عزيز. اعتارفات شيرين و زيبايي بود . كاش ما هم ناظمي مثل شما مي داشتيم!! . ياد مدرسه به خير ... شاد باشيد ممنونم كه به وبلاگم اومدين

    سلام خاله خانم ناظم

    خيلي خيلي خوشحالم كردين كه به جشن تولدم اومديد

    انشالله كه هميشه دلتون شاد و سرشار از مهر و محبت باشه

    در ضمن بخاطر اينكه به تموم دانش آموزانتون يه نمره انضباط ميديد ممنونم

    خاله ناظم . بازم به ما سر بزنيد

    براتون آرزوي موفقيت دارم

    محمد مهدي

       1   2      >