سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی | ایمیل من | من در یاهـو | شناسنامه من  RSS  حکیم، کسی است که بدی را با خوبی پاداش دهد . [امام علی علیه السلام]
خانوم سرود !!! جمعه 89 اردیبهشت 10 ساعت 2:55 عصر

یا رحیم

اول یه خسته نباشید به مسئولین محترم پارسی بلاگ و  همایشی  که در راه است .  پارسی بلاگ همیشه برای ما عزیز بوده و هست. و اینکه شما بزرگواران زحمت کشیده و بچه های پارسی بلاگ رو در یه روز قراره دور هم جمع کنید بسیار کار جالبی می باشد. نه خسته عزیزان و بزرگواران. خدا قوت.

خب حالا از کجا شروع کنم!!!؟؟؟؟
اینکه امتحانات مستمر تا تموم نشده ما داریم برنامه ی پایانی رو مینویسیم که مهم نیست !
اینکه نشد مراقبت نویسی رو مثل ترم قبل بی خیال بشم و دو درکنم و الان سخت مشغول نوشتن برنامه های مراقبت همکارا هستم رو هم بی خیال .
اینکه این ترم ؛ امتحانات پیش دانشگاهی به صورت نهایی برگزار میشه ، مهم هه؟؟؟ ... خب چرا دعوا میکنین ، اینم بی خیال.
اینکه ما از 25 اردیبهشت حوزه نهائی پیش هستیم و از اول خرداد هم حوزه نهایی سوم و از اول خردادم امتحانای داخلی خودمون شروع میشه و شبیه آش شله قلمکار میشیم هم که مهم نهی ، پس این هم بی خیال .

اینکه اداره جان میفرمایند بچه هاتون در روزای امتحان نهائی پیش دانشگاهی  بعد از ساعت ده که نهایی پیش،  تموم میشه بیان مدرسه و تا 4 بمونند هم که اصلا اصلا !! مهم نیست  چون ما گوش نمیکنیم که ، پس این هم بگذره و بی خیال...
اینم که امتحانات داخلی تا 24 خرداد باید تموم بشه هم بی خیال ..

خودتون چطورید؟ حالتون خوبه ؟؟

راستی شما تا حالا به این که این پنکه های سقفی کلاسها به چه درد میخوره و چقدر میتونه خطرناک باشه فکر کردین ؟؟ البته اگر هم فکر نکردین مهم نیست ، چون اونایی که باید بهش فکر کنن ، خودشون رو زحمت نمیدن و بهش فکر نمیکنن ، شما هم خودتون رو اذیت نکنین .

دو موضوع تا حالا در خصوص این پنکه ها اتفاق افتاده بدم نمیاد که بگم . البته نمیدونم اون مورد قبلی رو گفتم یا نه . یه دانش آموز داشتیم که خیلی شیطون و شر بود. یه روز  کلاس اینا ورزش داشتن و بعد از اتمام ورزش و قبل از خوردن زنگ تفریح طبق رسم همیشگی کلاسهای ورزش بچه ها میرن تو کلاس تا لباساشون رو عوض کنن که لیلا ؛ یعنی همون  دانش آموز شیطونمون با روشن شدن پنکه توسط یکی از بچه ها که گرمش بوده ، رو میکنه به بقیه و میگه بچه ها یه مسابقه بدیم . خلاصه قرار میذارن که پنکه رو همینطور که داره میچرخه روی دورهای مختلف امتحان کنن و هر کسی تونست روی دور تندتر پنکه؛ اون رو با دست نگهداره اون برنده هست و بقیه باید اون رو به ساندویچ مهمون کنن .. خلاصه  مسابقه با خود ایشون شروع میشه و در حالیکه روی نیمکت ایستاده بوده مسابقه رو از دور کند شروع میکنه. در همون دور اول بود که ....

خلاصه نشون به اون نشون که پنکه از دست ایشون در میره و در واقع اصلا به دستش نمیاد و چون قدش هم خیلی بلند بوده پنکه میگیره به پیشونیش و دقیقا مثل همون مورد قبل که نمیدونم براتون گفتم یا نه پیشونی ایشون شکافته میشه و جیغ و گریه ی بقیه بچه ها ..

البته باید بگم که ایشون اصلا گریه نمیکرد و در تمام مراحل که صورتش خون خالی شده بود و ماها همه غش و ضعفمون شده بود لیلا خانوم با یه لبخند رو لب بقیه رو نگاه میکرد تا زمانیکه مامانش اومد و بردش بیمارستان و یه چند تایی بخیه  خوشگل کاشته شد رو پیشونی ایشون ..حالا از اونروز تا حالا من باز دارم فکر میکنم که پنکه به درد نمیخوره زیادی ایمن نیست یا چه ها زیادی شیطونن  ...

*هفته معلم داره میاد. قبلا احساسم رو نسبت به این روز گفتم . پیشاپیش این روز رو به تمامی همکاران بزرگوارم تبریک میگم و از خدا براشون سلامتی آرزو میکنم .

* نه بابا ، انگار جدی جدی من دارم میشم خانوم سرود ؛ فقط طفلونکی اونایی که در محضر بنده سرود یاد بگیرن ..
برای هفته معلم و روز معلم دارم یه سرود جمعی دیگه سر صف با بچه ها کار میکنم تا در روز معلم به کلیه ی دبیرانشون تقدیم کنن. بچه ها خیلی دوست دارن و استقبال میکنن . خیلی از خانواده ها تا حالا زنگ زدن و از اینکه بچه هاشون صبح ها با خوندن سرود جمعی روحیه میگیرن و با یه طراوت و شادابی به کلاس میرن تشکر کردن . . فکر کنم کم کم دیگه اسم وبم رو بذارم « نوشته های خانوم سرود » ...

* راستی نامادری ساغر رو دیدم . چی بگم که انگار داره طوفان شروع میشه  ..

*اگر خدا بخواد شیرهای این سری هم همش توزیع شد. البته اگر باز نفرستن . کشته شدیم با پخش شیرها  ...

* خب یادتون بمونه و من رو دعا کنین .. چقدر شما خوبین آخه ..

                                                یا رب نظر تو بر نگردد.


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)


 لیست کل یادداشت های این وبلاگ