• وبلاگ : نوشته هاي يك ناظم
  • يادداشت : عصباني !!
  • نظرات : 25 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام خانم ناظم عصباني

    خسته نباشين

    اربعين هم تسليت

    يه زماني ما لبنان بوديم اونجاها رسم بود توي دعواها يا چاقو كشي نمي كردن يا اگه چاقو رو در مياوردن اگه حريف فرار مي كرد و اينا دستشون به يارو نمي رسيد خودشونو زخمي مي كردن چون مي گفتن آدم وقتي عصباني شد و چاقو كشيد حيفه كه بدون استفاده برگرده توي غلافش...

    اونوقت شما ببينين اون حريف بيچاره وقتي مي ديد كه يارو به خودش رحم نمي كنه چه حالي بهش دست مي داد

    حالا شده حكايت بعضي ها.. بيچاره اون كه سرش رو كرده بود توي برف.. چه به روزش اومد؟ حتما زودي در رفت

    پاسخ

    سلام استاد...داشتيم؟؟ تموم شد بابا... آني و لحظه اي بود... ما هم يحتمل به اجدادمون رفته و خودزني نموديم :دي... اون مادر جالب اينه که دنبال ما راه افتاده بود تا منو به بيمارستان ببره و منم فقط گفتم شما برو...توروخدا برو فعلا نبينمتون..