سلام
من نمي دونم شماها قلقتون براي بچه هاي دبيرستاني چيه اما خوبي كاركردن با بچه هاي ابتدايي اينه (يا شايدم بديش!!) كه انقدر آمال و آرزوشون مي شي كه هرچي حتي كوچيكم مي گي مي شه ملكه ي ذهنشون مثالشم اين:
براي همين قضيه ي نظافت يه بار به ذهنم رسيد يه ده دقيقه توي هفته رو بذارم زنگ پاكي با اين توضيح كه بچه ها مث مامانا كه يه روزايي توي هفته خونه رو تميز مي كنن ما هم يه روزايي مي خوايم خودمون به نظافت ميز و كلاس و ... برسيم پشت بندشم بحث و گفتگو راجع به اين كه خاله .... ي بنده خدا بعدازظهرا خيلي خسته مي شن كه كلاس ريخته پاشيده ي ما رو جمع و جور مي كنن بياين از اين به بعد خودمون يه كم مراعات كنيم.
خلاصه زنگ پاكي شروع شد و .... چشمتون روز بد نبينه آخرش با التماس نشوندمشون نمي دونين چه صحنه اي بود يكي دستمال كاغذي خيس كرده بود داشت كثيفياي زمينو تميز مي كرد(ايييشش) اون يكي افتاده بود به جون صندلي يكي ديگه هرچي آشغال كف زمين مي ديد با دست برمي داشت و خلاصه....
من مبهوتم به اين فكر مي كردم كه اگه الان مامان يكيشون از در بياد تو و بچه شو در حال سابيدن زمين ببينه چي فكر مي كنه نمي گه اين همه پول دادم كه بچه م...
از اون روزم طفلكيا تا يه پاستلي چيزي روي ميزشون كشيده مي شه بدو بدو مي رن دستمال كاغذي خيس مي كنن ميارن تميزش مي كنن و خلاصه خيلي مراقب نظافت كلاس هستن. (بماند كه مصرف دستمالمون خيلي رفته بالا اما خب مي ارزه) هر روز هفته ام مي گن خانوم پس كي زنگ پاكي مي شه؟؟
من كه دور از جون شما پشت دستمو داغ كردمو هي به بهانه هاي مخلتف مي ندازمش عقب اما برام خيلي اميدوار كننده بود.
آخرشم نظر منو اگه بخواين كار كردن با اين فرشته كوچولوها هرچند شايد سخت تر باشه اما به نظر من خيلي شيرين تره.
خلاصه ببخشيد طولاني بود سر درددلم باز شد.
نمي شه كه فقط خانوم ناظما سر ملتو بخورن.