چه دنياي شده من هم مدرسه مي رم ولي تا حالا از ديوار نرفتم بالا خدا بخواهد يك بار اين كار را مي كنم در هر حال به قول الهه(دوستم) همش خاطره است!
خب من هم مدرسه مي رم ولي همه چيز را از ديد يك دانش آموز مي بينم اگر من توي مدرسه ي محل كار شما درس مي خوندم مطمئنن بالا رفتن از ديوار را سرگرم كننده مي دانستم! فكر نكنم ناظم مدرسه ي ما زياد از اين بابت خوش حال باشه كه بچه ها برن 5 تايي با هم ديگه تو دستشويي هاي مدرسه قايم شن فكر نكنم زياد از اين بابت دل خوشي داشته باشه! يا فكر نكنم زياد خوشش بياد سر زنگ صبحگاه يك گربه بياد تو حياط و بيچاره با اون سنش مجبور بشه با راكت بدمينتون دنبالش كنه كه مخل نظم مدرسه شده و مثل هميشه بخنده خدايي خنده هاش خيلي باحاله وقتي مي خنده مثل نون خامه اي مي شه آدم دوست داره بغلش كنه فشارش بده نمي دونين چه قدر نازه!
يا اون يكي ناظم مسئول وقت كشيه! توي مراسم توي آمفي تئاتر اگر كامپوتر كار نكنه يا هر چيز ديگه كه براي درست شدنش وقت لازمه خانم ناظم دومي موظفه هر گونه چرندياتي كه به ذهنش مي رسه بگه تا بچه ها حواسشون پرت بشه و متوجه وقفه در برنامه نشن گاهي اوقات بچه ها به كمكش مي يان و مي زنن زير آواز و بنده خدا هم خوش حال مي شه اخه آدم بعد اين همه سال وقت كشي ممكنه ديگه چرت وپرت هم به ذهنش نرسه!
يا مشاور دومي ها همش لبخند. هيچ حرف ديگه نمي شه براش زد!
پريشان گويي مرا ببخشيد من از همكلاسي هاي هدي دندون سيمي هستم و فقط ميخواستم بگم مطلب جالبي بود!
دست شما درد نكنه!
راستي طراح قالبتون خودتون بوديد؟