• وبلاگ : نوشته هاي يك ناظم
  • يادداشت : انتقام !!
  • نظرات : 3 خصوصي ، 21 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شيطان 
    سلام خانم ناظم تا جايي که من يادمه شما ناظما هميشه در حال کتک زدن ما بچه بوديد هيچ وقت هم ابراز پشيموني نميکرديد اصلا ببينم شما ناظم ها اصلا وجدان داريد اصلا با بچه هاي خودتون هم اينکارها رو ميکنين واقعا دست همتون بخاطر کتک زدن ها تون درد نکنه ولي من وقتي ياد اون کتک خوردنها مي افتم دوست دارم برگردم به همون زمانها واقعا که براي من لذت بخش بود خصوصا زمان راهنمايي واي خانم ناظم نميدوني چه دوران توپي بود همکلاسي هاي باحال ناظم و معلم خوب مدرسه عالي واي که چه دوراني بود واقعا حالا که فکر ميکنم دوست دارم برگردم به همون دوران ولي زمان زود ميگذره بي خيال از حرفهايي که بهتون زدم راجعه به کتک زدن خواهشا ناراحت نشين اميدوارم شما هم روزهاي خوشي رو مثل من سپري کرده باشين تا بدونيد چي ميگم از سايت خوبتونم ممنون راستي اگه کارم داشتين خواهشا با ميلم تماس بگيريد البته اگه دوست داريد موفق باشيد
    پاسخ

    سلام. چه خاطره بدي!! ... راستش من كه تا حالا توفيق كتك زدن كه پيدا نكردم هيچي بايدم يه جورايي خدا رو شاكر باشم كه كتك نخوردم :دي... البته خودمم تو دوران تحصيل كتك نخوردم. ... شما لطف داريد و من هرگز ناراحت نميشم چون هرگز منكر خدمات متقابل ! برخي همكارانم نميشم ... چشم. بزرگواريد.