گرچه من هيچ وقت از مدرسه و تحصيل و معلم و دبير و مدير و ناظم خوشم نمي يومده و نمي ياد ولي خانم ناظم دربست مخلصيم.
در مورد نوشتتون هم بايد بگم من نه محصلم و نه بچم و نه بچه دارم نه اهل چت هاي آنچناني و كلا چت ، مگه اينكه آشنا باشه يا از بچه هاي موجه وبلاگها نه چت روم و اينا . ولي تصور اينكه مامانم يا هر كس ديگه اي بياد كنارم حتي اگه كار خيلي عادي مث اپ كردن وبلاگ هم باشه بدم مياد چون دوست دارم راحت باشم حداقل تو نت. البته بايد بگم كه ما هم معني آزادي رو اشتباه گرفتيم هم معني كنترل رو ،يا اطرافيانمون رو به حال خودشون رها مي كنيم و يا تو منگنه مي زاريم ، و هر دو تاش هم باعث رم كردن مي شه به اميد روزي كه بدر خط وسط كنترل و آزادي بيفتيم.
و اينكه بچه ها آينه پدرها و مادرهان ، والدين اگه ضعفي در بچه هاشون مي بينن بايد اول خودشون وسر زنش كنن نه بچهاشون رو چون اون خلق بد يا ذاتيه و يا اكتسابي از اطرافيان.
راستي از اينكه اومدين و پا روي تخم چشمم گذاشتين ممنونم بازم بياين منتظرم.
