وبلاگ :
نوشته هاي يك ناظم
يادداشت :
ما چيكارَ بيديم؟؟
نظرات :
7
خصوصي ،
35
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مظاهر
سلام. خانم ناظم. من، من به خدا بي تقصيرم. اون گفت، اون گفت بزنيم شيشه را بشكنيم. اون، اون گفت به خدا ما بي تقصيرم ... نازم چپ چپ نگاش ميكنه و ميگه، مادرتم كه هنوز نيومده كارنامتو بگيره، تو كه اين طوري نبودي ... واقعا از تو توقع نداشتم !! دختر خانومه داره مثل شلنگ آب باغبون محلمون گريه ميكنه. خانم ناظم ميره سراغ اول يكي... تو چت شده؟ مثل اين ديوانهها،چرا شيشه را شكستيد؟ ... دخترك پررو و شر مدرسه به چشماي ناظم كه عصبانيت ازش فواره ميكنه، لحظه اي زول ميزنه و بعد به موزائيكهاي كف سالن خيره ميشه ... خانم ناظم دخترها را با مقداري فشار و با استفاده شلاق زبان، به سمت دفتر ميبره ...
اين بچهها شيشه دل يكي از معلمها را شكستن(سركلاس آرايشش را بهم ريختن. چه طور اينكار را كردن هنوز دانشمندا دنبالشن، نحوه عملكرد كوماندورها را بررسي كنن) . معلمي كه هر جلسه امتحان ميگيره، به دخترها توهين ميكنه و خوب هم درس نميده ...
خانم ناظم هم ميدونه حق با بچههاس و معلم مقصره، ولي اون ناظمه و بايد پيرو نظم و قوانين باشه ...
«تقديم به ناظمها و همه بچههايي كه ازشون كتك خوردن.
پاسخ
سلام : آقاي مظاهر خوش اومدين. اينطوريه !!! گذشت اون زماني که ناظما کتک ميزدن اون مال عهد قاجار بود .الان بايد کلاهمون رو سفت بگيريم کتک نخوريم. ممنون از حضور و نظرتون.