• وبلاگ : نوشته هاي يك ناظم
  • يادداشت : شب نور
  • نظرات : 18 خصوصي ، 52 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ببين خاله از همين اول بگم اگه دوروز ديگه من مردم مقصر شمايين با اين نوشته طولاني كه عمر منو كوتاه كرديد...خاله اولش مينوشتيد عسل خوب شد كه ملت اينجوري ديوونه كننده متن رو نخوننن.اااااااااااااااااا...

    به خدا آرامش رواني مو از دست دادم تا متن تموم شد....

    خوشحالم از اينكه عسل خوب شد و از اينكه توي دوران جواني بچه هاي مدر سه تون نور يقينشون سو بالا زد...

    اين دفعه زود اومدما....

    اينروز من رو يادتون نره ها..التماس دعا

    هميشه عزيزين...دوشنبه چهارشنبه ها يادتون ميكنم كه ...خدا صبرتون بده..

    راستي ميخواستين نقل مكان ِ كاري كنيد..درسته ؟چي شد؟

    يا حق

    پاسخ

    ببين خواهرزاده گرام : خوب اولش گل گاو زباني چيزي ميخوندي بعد ميومدي ميخوندي_دي....من محتاج دعا هستم.ممنونم گلم. نقل مكان ؟؟؟/ اها !!! حق نگهدارت.