راستي خانوم ناظم يادته ميخواستي بدوني چرا از پارسي بلاگ رفتم. فكر كنم بعد از اين مدت ديگه منطقي تر بتونم جوابتو بدم... منكر اين نميشم كه امكانات پارسي بلاگ جداي از عدم تنوع قالبهاش خيلي بهتر از ساير جاها از جمله بلاگفاست. اما يه بديهايي هم داره. اينجا خيلي شعار زدگي توشه. فضا يه فضاي مذهبيه اما نه از اونايي كه آدمو جذب كنه بلكه بيشتر دفع كننده است. از بس شعار روي شعار خونده بودم و برام كامنت گذاشته بودن يهو بخودم اومدم ديدم منم دارم مثل اونا ميشم. خودت ميدوني كه من اصلا با مذهبي نوشتن مخالف نيستم و بارها هم نوشتم اگه يادت باشه اما انقدر به مطالب تكراري و بي ارزش بها داده ميشه اينجا كه آدم گاهي به خودش هم شك ميكنه. مثلا همين قضيه منتخب شدن. يادمه آخراي كارم تو اينجا منم كم كم هوس كرده بودم يه چيزايي بنويسم كه منتخبم كنن. راستش از خودم خجالت كشيدم. انگار نه انگار كه اومديم اينجا حرف دلمون رو بنويسيم ... مشكل ديگه پارسي بلاگ اينه كه اصلا طبقه بندي خاصي نداره . وبلاگا همه چيزشون قاطي نوشته ميشه... من خودم اهل شعر هستم ولي نتونستم چندتا شاعر تو پارسي بلاگ پيدا كنم تا بتونم كارامو با اونا به نقد بزارم ... اينجا فقط مذهبي نويسي اونم از نوع كپي پيست رواج داره. هروقت هم كه اعتراض ميكردم كلي توهين از جانب همين برادراي عزيز ميشنيدم. يه عده هم كه فقط بودن كارشون اين بود كه راه به راه بيان گير بدن به كامنت گذاريهاي من. چرا به فلاني بجاي شما گفتي تو! چرا اين عكسو گذاشتي! چرا اين مطلبو نوشتي! يه مشت ترسو كه حتي جرات نوشتن آدرس وبلاگشونو نداشتن. خلاصه انقدر اعصاب خوردي برام درست كردن كه رفتم بلاگفا. البته اوايل سخت بود ولي الان از رفقاي همفكر خودم زياد پيدا كردم و خوشحالم كه دور از جنجال خيلي راحت دارم مارمو ميكنم. فعلا هم فقط دارم شعر كار ميكنم بدور از هرگونه منتخب شدن و اين حرفا..
واسه دلم كار ميكنم. نكته جالب اينكه خيلي از پارسي بلاگيها كه اون زمان ادعاي رفاقت داشتن الان بهد از دوسه ماه كه رفتم بلاگفا يه بار هم بهم سر نزدن...
چيزاي ديگه هم بود كه تو دلم بمونه بهتره...
شرمنده طولاني شد.