سلام خانم ناظم عزيزم
راستش هرچند شايد شما فراموش کرده باشيد اما من دقيقا يادمه که سابقه آشنايي ما و ارادت شخص من نسبت به شما به خيلي قبل تر از نوشتن اون مقاله براي روز معلم بر مي گرده!!! البته خوشحال تر شدم که فهميدم با نوشتن اون مقاله و با رد و بدل کردن اون همه کامنت پيرامون اون نوشته بود که ما تونستيم جايي تو دل (ذهن) شما باز کنيم!
يادتونه دفعه ا ول که براتون کامنت گذاشتم چه چيزايي از دوران مدرسه ام براتون تعريف کردم؟ اندازه يه پست بود خودش!
خلاصه همون حس ارادت ما نسبت به مدير و ناظم باعث شد که ما به وبلاگ شما خو بگيريم. البته عامل مهمتر همون نوشته هاي شما از واقعيت هايي بود که درون مدرسه اتفاق مي افتاد(البته به جز غمناک هاش!). راستي داستان جن را انگار هنوز تعريف نکرديدا. خوب اگه نميشه عمومي گفت حد اقل براي خودم خصوصي بگيد!
در کل بايد بگم ارادت داريم. اونم از نوع ويژه.