هوالحق
سلام بر خانوم ناظم عزيز من
خدا ثواب بده
خب كامل خوندم هم مطلب جناب احسان بخش هم صحبتهاي شما رو...
اول اينكه اگه خواستين من خودم بيام پيشنماز مدرسه تون بچه ها رم به راه راست هدايت كنم ها؟؟ مث اون موقع ها كه از اين كارا مي كرديم!
بعدش عرض شود كلا حد و حدود لازمه! ... نه بايد كم گذاشت نه زياد رفت جلو. حد و حدود هم در موارد مختلف متفاوته... هر جمع و هر سطح فكري و الخي! يه طور بايد باهاش برخورد كرد... اقاهه برا جشن تكليف ما اومده بود انگار داشت براي مردم بالاي شصت سال صحبت ميكرد! الانم حوصله ش رو ندارم برم فيلم جشن عبادتمونو ببينم يا از مامان بپرسم كه قا اصلا چي داشت مي گفت اونروز! فقط تهش فهميديم مي خواد جايزه ي كلاس سومي ها (بغل دستش رو ميز بود) رو بذل و بخشش كنه از بقيه ها سوال بپرسه بهشون بده همه همزمان جيغ زديم كلي هم فحش داديم بهش تو عالم بچگيمون!
راستي خانوم روحاني ندارين؟... خانوم روحاني ببينن بچه ها حالش بيشتره جذبه داره ها... خانوم روحاني هاي تازه كار و باحال ها! براي ابراز محبت هم محدوديت نداره !! روفيق ميشن
در نهايت اينكه بيام؟؟؟ نيمه دوم قراره دبير خط بچه هاي مدرسه مامان بشم.. حالا نميدونم اگه وقت كردم ميام!!! اصن نيمه دوم نماز دارين؟
ببخشيد خيلي حرف زدم!
دعا كنين اين روزها براي ما ... ملزوم الدعاييم!
( حاج خانوم كه بودين كبلايي هم هستين؟)