چشم هايش را مي بندد
خيز بر ميدارد تا دور دستها
زمزمه مي کند آواز خوش پرواز را
و رها مي کندخيال را . . .
يک ستاره که چشمک مي زند
يک قاصدک که مي رقصد
يک صدا که او را مي خواند به صبحي قريب
يک چشم که مي درخشد زير بارش باران
و يک لبخند که مي گرياند خسته صبر را . . .
چشم هايش را باز مي کند
يک فاصله به قامت يک کهکشان
يک نگاه پر از زمزمه سکوت
و يک تپش پر از اميد
و خدايي که
ساکن خانه قلب توست تا بشنود وقتي که
بي صدا زمزمه مي کني : دوستت دارم. . .
http://www.pms-backup.com/g.htm?id=119
يك چشم من اندر غم دلدار گريستچشم دگرم حسود بود و نگريستچون روز وصال آمد او را بستندگفتم نگريستي نبايد نگريست
درسينه من راز نهان، نوروز است
اين آن پر از ترانه ها نوروز است
انگشت بر اين در بنواز آنگه، بين
چه معجزه ها در پس اين نوروز است
اوا چرا خالي بدييي
اصلا به من مياد خالي بند باشمم
پيشاپيش عيدتونم مباركككككككككككككك
يادتون باشه اولن نفر بودم هااااااااااا
راستي ياده يه خاطره خنده دار افتادم
اسم جن اومد
چشتون رور بد نبينه انشالله
رفته بوديم خريد
با بابا داشتم برميگشتيم
يههووووووووووووو
يه دونه از دختر خانوما كه خيلي احساس خوشگل بودن ميكنن
از جلوم سبز شددد
بعد بابا ترسيد
فكر جنههههههههههههههههههههه
گفت
اعوذ بلله من الشيطان الرجيم
بسم الله...............
منم كه مرده بودم از خنده
اخه بگو دختر
اين چه ريختيه
مردمو ميترسونييييي
تاز ه خانوم معلم اولشه كه
من از كلاس نميرم بيرون
تازه خوشم اومده از جنا
لطفا يكي اين نرگس و از برق بكشه.......