• وبلاگ : نوشته هاي يك ناظم
  • يادداشت : به كجا چنين شتابان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اخوي
  • نظرات : 6 خصوصي ، 45 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام خانم ناظم

    دست شما درد نكنه .. مطلب مفيدي بود
    راستي تا كي بايد اين افراط و تفريط ها ما را به ناكجا آبادها ببرد ؟
    من متن نوشته ي اخوي را نخواندم اما از نوشته هاي شما مي توان فهميد كه چه نوشته است ... امروز دختران خودمان كه مثلا با حجابند آيا برمي تابند روبنده و پوشيه را ؟

    و چرا ما بايد بخاطر يك حسنه واجباتمان را هم مورد استهزاء و تمسخر ديگران قرار دهيم؟ امروز شرايط پنجاه سال پيش نيست كه .. هست ؟
    امروز ما داريم بهاي همين افراطهاي اول انقلاب را مي پردازيم .. روزگاري همين رجال حزب اللهي پيراهن آستين كوتاه را برنمي تابيدند و در پيراهنهايي ابتكار كردند كه تا زانو بود و بايد حتما آن را رئي شلوار مي انداختند .. چون پيرهن را توي شلوار كردن سوغات انگليسي ها بود .. امروز خود اين حضرات با پيراهن آستين كوتاه حتي پشت تريبون مي روند و سخنراني مي كنند و مي گويند اشكالي ندارد كه .. شرعا حرام نيست كه ..

    مگر آنروز كه شما سخت مي گرفتيد حرام بود ؟ يا اينكه حرام را ما تعريف مي كنيم ؟

    خانم ناظم گرامي .. افراط و تفزيط ها را دريابيد .. جوانان اين مرزو بوم و بالتبع دختران شما دين گريز نيستند .. اينها شيوه گريزند ..
    من اين را ديده ام و اثبات كرده ام .. در فرهنگسراي ... وقتي براي همين دخترهاي ظاهرا بي دين و بد حجاب كه نه بي حجاب صحبت مي كردم حال و هواي خدايي را در آنان ديدم و هنوز بسياري از آنان با من در تماسند و از احكامشان مي پرسند .. از خدا از اعتقادات از نماز و ووو كساني كه ظاهرشان به ذهن شما اجازه نمي دهد خيال كنيد اهل رو به قبله ايستادنند ..

    خودشان مي گويند ما از اين منبر ومحراب هايي كه دينمان را اينجوري معرفي مي كننند بيزاريم نه از دين و نه از مردان و زنان متدين ..

    چقدر حرف زدم .. دلم پر است خانم ناظم و شما ها مسئوليتي سنگين داريد ... بخواهيد يا نخواهيد

    اي واي بازم موبايلم دار هزنگ مي زنه .. مثل اينكه به اين وب حساسيت داره