• وبلاگ : نوشته هاي يك ناظم
  • يادداشت : داغيست بر دلم
  • نظرات : 12 خصوصي ، 47 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بسم رب التوابين

    سلام .خوب هستيد ان شالله ؟

    من با شما بايد چي كار كنم ؟

    ها ؟ اقا( ببخشيد خانوم ) يه قرار ..شما تنها كسي باش كه مي توني خيلي طولاني هم بنويسي..از دق مرگ شدن كه بهتره ... از جوون به لب رسيدن كه بهتره ... از .... خلاصه يا شما من بعد همه داستان ييهو به خورد خواننده ميدين..يا خودتون تشريف ميارين خونه حقير..اب قند بعدش رو ميدين دستتمون... خب شوما نمي گيد ... بر تعداد بيمارستاني و غشي ها و فشار پايين ها افزوده ميشه .. اگر چه ميشد داستان را خوند كه چه ديديد و... ولي ... خدااااااااااااااااا

    شد شما يه بار ! فقط يه بار ! محض رضاي خدا كه اون دفعه گفتم گوش نكرديد محض رضاي بنده هاي ضعيف القلب ناجوون خدا ! روز عيدي حال نگيريد ؟ نه شد ؟

    اين جوري پيش بره.. وبلاگ شما رو مي ذارم تو فيلد ..روز هاي عزا مي خونم... اخه شعبانم كه عزا نداره !!!!!! پس من يه ماه بدون بلاگ شما چي كار كنم ؟

    پاسخ

    باسمه. سلام و ممنونم. نميدونم !!! اوكي شد پس؟؟ نه نميشه خوند. هههه چشم. شما لطف دارين. عيدتونم مبارك.مادر رو سلام برسونين.