سلام
از شوراي دانش آموزي فقط اينو يادمه كه يه بار تو دبيرستان توش تقلب كرديم و دو سه نفري همه چيزو بهم زديم و بعد براي تنبيه يه روز پشت در دفتر ناظم وايستاديم . آخرشم خودش يادش رفت و يواشكي همه چي تموم شد...
---------------------
دست آدماي برفي توي مهتابواسه ابري كردنت خيلي كوتاه بودنقشه شكستن حصر نگاهتاز همون اول قصه اشتباه بود...--------------------------------------------------------( از اينکه آپديت وبلاگمو کپي پيست ميکنم شرمنده ام اما ناگزير )منتظر عبور باراني شما هستم...[گل]