سلام خانم ناظم..چه قدر دلم براتون تنگ شده بود..براي خوندن نوشته هايتان..امروز يه سري به اين خراب شده...وبلاگمو مي گم..زدم.. حالا به روزش مي كنم! حالام گرام هم خوبه..شما چرا اين قدر تو مدرسه تون غش و ضعف داريد..تو عمر تحصيليم يه بار هم اين مورد ها پيش نيمده!..باور كنين... چرا اين قدر دختر خانومها زود مي غشن!؟ چرا هي شمار و هرس ميدن...!ميگم مگه شما برگه معاينه پزشكي براي ثبت نام نداريد!؟مگه سابقه بيماري هاي انهار ا در پروندهشاون وارد نميكنيد!/زمان ما كه وارد مي كردند وهمون اول تحصيل بايد مي رفتي ي چكاپ!!! و برگه مي آوردي!...شما هم مگه يه بهيار در مدرسه نداريد..اگر چه ماهم كه داشتيم فقط بلد بود...بگه..بخواب رو تخت!.. يا اب قند بياره!..يا.. هيچ كار به خصوصي نيم كرد..ولي خوبيش اينب ود اگهب چه اي دستش مي شكست ..يا.. مك هاي اوليه رو بلد بود!... نميشه استخدام كنيد..يا ميگم..شما كه اين همه اين افتقا هاي وحشت ناكم براتون ميفته..بريد ي دوره 3 ماهه ببيند...بايد يه نامه بگيريد ..در هفته 3 روز در تابستون ها..به مدت 3 ماه..همه كمكهاي اوليه و... ياد ميگيريد... اين فقط يه پيشنهاد مسخره بود! حالا خوبي؟!بميرم كه هي از خستگي تب مي كنيد..از ترس ضعف ميكنيد.... حق هم ميدم..من اگه بود وخاطره عسل رو داشتم..سكته ميكردم..تب چيه!؟... به ما سر بزنيد..دلمونب راتون تنگيده!...هوار و شونصد تاب هخ اندازه تمام ناظم هاي عالم دوستتون داريم ها
ديوونههاي من كمتر مريض بشين..جمله عالي اي بود.. مهربونانه.مثه يه مادر...