بابا تريپ رفاقت ... اينقدري كه واسه من مايه گذاشتين شرمنده ميشم كه
چقدر تريپتون كوتاه مدت بود انگاري چون بقيه متن ها ماشالله پر ملات بودن ...
ما فقط روزي كه فارغ التحصيل شديم ناظممون رو بغل كرديم و گريستيم ...چون ديگه بعد از 4 سال كسي رو نداشتيم كه اذيت كنيم ... يادش بخير..سالن پيش دانشگاهي از كل مدرسه جدا بود واسه همين خانوم ناظممون هم كه يه كوچولو سنش رو به بالا بود ميزشو اورده بود گذاشته بود كنار سالن با فايل ها و اينا...چندين بار صبحانه اش رو از ميز كشوش دزديديم و يه نامه گذاشتيم توي كشو كه لطفا در كشو رو قفل كنيد كه ما به گناه دزدي نيوفتيم يادش بخير...
هنوز ياد و خاطرات اون زمان خنده رو روي لبامون ميزاره ..اون زمان هيچ بهانه اي واسه افسرده بودن نداشتيم والان .... شكر !