یا رب نظری
میدونین تموم هفته ی قبل قمر در عقرب بوده؟؟ حوصله ی بحثش رو اینجا ندارم اما تو بعضی تقویمهای مخصوص نوشته شده و اگه برید بخونین ، هست و توضیح قمر در عقرب رو هم حوصلم نیست اینجا بگم. فقط بدونین که تاثیرش رو کامل، من که اقلا تو محیط کار دیدم.
بله جونم براتون بگه که (چه مادر بزرگونه شد!!) تموم هفته ی قبل کاملا قمر در عقرب بود و ما هم گیر این قمر در عقربیون!!
بحث از کارای معمول زدن و اینها رو که دیگه اینجا مجالش رو نداریم. کارنامه ی ماهانه بود و رسیدگی به مشکلات درسی بچه ها و اینا و اونا ...
دو بحث مهم داشتم این هفته . شخصا و مخصوص به خود خودم !! یه روز پدر یکی از بچه ها اومد مدرسه و یه کم با توپ پر در حضور دخترش خطاب به من گفت: خانوم محترم رسید پولهایی رو که فرستادم برا کمکهای مردمی و کلاس های فوق برنامه ندادین بچه ام بیارم؟؟ خب از اونجایی که ما اصلا پول دستی نمیگیریم و به همه هم شماره حساب مدرسه رو دادیم، در وهله ی اول خب فکر کردم یوهویی یه زلزله هفت ریشتری اومد و ... بعد فکر کردم حتما من اشتباه متوجه شدم و منظورش رسید برای فیش هایی هست که معمولا بچه ها از طرف خانواده میارن و معمولا هم خودشون از روش کپی تهیه کردن و اونایی رو هم که کپی میخوان و تهیه نکردن از روش ما خودمون براشون کپی میگیریم و بهشون میدیم. کمی خونسردی خودم رو حفظ کردم و دفتر رو باز کردم و با کمال تعجب دیدم که جلو اسم بچه خالیه و هیچ پرداختی نداشته. چیزی نگفتم و تا حدودی با اینکه با همچین چیزی تا حالا روبرو نبودم سعی کردم که خونسردی خودم رو حفظ کنم و گفتم چه مبلغی پرداخت کردین. با شنیدن میزان مبلغ، زلزله دوم برام نازل شد. چون مبلغ عنوانی از طرف پدر دقیقا دو برابر مبلغی بود که ما برای کلاس های فوق برنامه به بچه ها اعلام کرده بودیم. خب مدرسه ی ما هیئت امنایی اداره میشه و مجوز خود آموزش و پرورش برای ما برای عنوان نمودن مبلغ هست، اما فقط به میزان مشخص و تائید شده توسط هیئت امنا( انقدر منتظر نباشین که مبلغ رو بگم: نچ نوگویم... دارم میزنند)
باز خونسردیم رو حفظ کردم و گفتم کی پول را آورده؟ به دخترشون اشاره دادن و ایشون هم تائید کردن. خب باز با خونسردی پرسیدم که عزیز دلم اون پول رو به کی دادی؟ و عملا رفتم رو ویبره وقتی انگشت اشاره اون دختر به سمت من اشاره رفت. البته رنگ خودش هم مثل گچ سفید شده بود. . . . چی بگم؟ برای یه کارمند اونم کارمند رسمی و دولتی هیچ چیز بدتر از انگ مالی نیست. خیلی سعی کردم که خونسردیم رو حفظ کردم و با چه ترفند و چه مشکلات با خونسردی، اون بچه رو مجبور کردم که به دروغ بودن حرفش اعتراف کنه و ................. اووووف چه همه طولانی شد. فقط بدونین که ( بعضی ها روشون رو بکنن اونور) دوست ... داشتن اونم از نوع جنس مخالف و خرج موبایل بالا رفتن و کادوهای جورواجور خریدن و اینا خب بابا خرج داره دیگه . این مدل بچه ها میگردن احمقایی مثل شاگرد مارو تو دوستاشون پیدا میکنن و اونم نمیدونم با چه جرات و شهامتی تو دونوبت از خانواده پول میگیره و میاره میده به این دوست عزیز تا اون جلو دوست پسرش یه وقت کم نیاره و بتونه خوب براش کادو بخره ( خوش به حال پسره !!!!!) هیچی دیگه ... لو رفتن. و خوشبختانه منطقی بودن پدر، این جریان رو اقلا برای من ختم به خیر کرد و ......
چی بگم؟؟ شماها چی دارید بگید با شنیدن این حرفا ؟؟؟ جسارت یه بچه ی اول دبیرستانی تا به کجا رسیده که با وجودی که میدونه این مطلب پوشیده نمیمونه بازم همچین کاری میکنه ... خودتون هر چی دلتون میخواد روش فکر کنین و تحلیل کنین. منکه تحلیل جات نمودنهایم خستش شده و دیگه کار نمیکنه.
باز خیلی گفتم و یه جریان مهم موند. باشه خدا کنه وقت کنم و بیام اونم همین روزا براتون بگم. باز قصه ی پر غصه ی طلاق و بچه های وامونده از این دیار بی وفایی...هیییی ... فعلا بمونه.
خب ببینم فلانی! چرا فکر کردی که من باید از کامنتای تو دلگیر شده باشم و باهات قهر باشم؟ نچ.. اتفاقا کامنتات رو دوست دارم و با خوندنشون گاهی کلی میخندم. هر چند که فکر میکنم اگه بجای نوشتن اینا بری درست رو بخونی و گزارش خوندن درسات رو برام بدی خوشحالتر میشم.
دعام که میکنین همگی؟ خب منم ممنونتون هستم.
*از شعار الکی خوشم نمیاد. اقلا اونم اینجا و در ملاء عام. اما تنها کاری که اینجا میتونم برای بچه های مظلوم و تنهای غزه انجام بدم که شاید هر کسی که قدم رنجه میکنه یادی هم از این طفلکان معصوم بکنه اینه که ...
اسپیکراتون رو روشن کنین و گوش کنین.
یارب نظر تو برنگردد.