سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی | ایمیل من | من در یاهـو | شناسنامه من  RSS  شگفت است از رشگ بران که غافلند از تندرستى مردمان . [نهج البلاغه]
این سال هم گذشت .. سه شنبه 90 خرداد 24 ساعت 8:45 صبح

یا حی

حدود دو ماه از آخرین یادداشتم گذشته. اتفاقات زیاد بوده تو این مدت . روزهای تلخ و شیرین توی مدرسه در این مدت زیاد داشتیم. روزهایی که  در هر کدومش با بچه ها خندیدیم و یا نه؛ حتی با گریه هاشون گریه کردیم. اعیاد و ایام عزای زیادی رو گذروندیم و خب برای بچه ها مراسم داشتیم .

یکی از روزهای بسیار مهم که همه عزادار بودن و ما هم مثل بقیه و برای بچه ها هم مراسم مداحی گذاشتیم؛ روز شهادت حضرت زهرا(س) بود. این روز یه مراسم کوچیک برای بچه ها داشتیم و حدودای ساعت 10 صبح توی حیاط مدرسه برنامه گذاشتیم. بمونه که در خلال برنامه من کلی حرص خوردم .
چند نکته اونروز خیلی اذیتم کرد. اول انتقاداتی که به خودمون وارده رو میگم.
1- من فکر میکنم اجرای هر برنامه برای بچه های سن دبیرستان هنر خاص خودش رو می طلبه ؛ حالا چه جشن باشه و چه عزا. مداحی که دعوت کرده بودن آقای بسیار خوبی بودن و خب مداحی قشنگی هم انجام دادن؛ اما به صراحت میگم مداحی ایشان اصلا مناسب بچه های سن دبیرستان نبود. از قدرت جذب شنوده برخوردار نبود و همین باعث شده بود بچه ها یه مقدار کم گوش بدن.

2- من فکر میکنم اگه یه سخنران وارد به اصول روانشناسی میاوردن که بدونه با بچه های این سن چطور باید صحبت کرد که جذاب باشه و مخاطب رو بر سر ذوق بیاره برای شنیدن و اونوخ برای بچه ها در خصوص حضرت زهرا(س) و ارزش این بانوی والامقام صحبت میکردند بهتر بود.

3- از خانومای درس بینش خیلی شاکی شدم که در خلال برنامه حتی سر صف و در برنامه حضور پیدا نکردن و خب شاید بچه ها اقلا انتظار داشتن که در همچین روزی دبیران اقلا دینی خودشون رو عزادار در کنار خودشون ببینن.

در مورد بچه ها باید بگم که با شرایط مدرسه ما که قبلا هم بسیار گفتم که تعداد بچه های اقلیت در مدرسه ما زیاد هستن و خب انتظار می رفت که همچین روزی اقلا بعضی بچه ها حرمت نگهدارن در حضور اون بچه های اقلیت و در مراسم عزای خانوم حضرت زهرا(س) کمتر شیطنت میکردن .
من از خانواده ها گله مندم. اولین آثار لوازم به روز که اغلبشون هم بچه خراب کن هم هست وقتی در جامعه ظاهر میشه ، با هر قیمت که باشه برای بچه هاشون میخرن اما فرهنگ دینی بچه های خودشون رو اصلا سعی نمیکنن بهبود ببخشن. یا اقلا به بچه های خودشون یاد بدن که در این قبیل موارد حرمت عزادارانی رو که در سوگ رهبران دینی خودشون هستن رو باید نگهداشت.

البته باید تاکید کنم که اونروز عزاداری خوبی داشتیم و بچه ها خیلی خوب حرمت خانم رو نگه داشتند اما در این قبیل موارد چند نفر اندک هم اگه با جمع همخوان نشن؛ کافیه تا کل برنامه دچار اختلال بشه. 

*مشغول امتحانات اخر سال هستیم. البته دیگه آخراش هستیم. بچه ها کلی خسته شدن.

*یه بار دیگه هم فکر کنم دو سال قبل گفتم که بعضی دبیرا امتحان نمیگیرن بلکه انتقام میگیرن. امتحان ریاضی سال اولمون همینطور بود.

*من بر این عقیده ام که اگه دبیری مجبور شد سر جلسه امتحان تایم امتحان رو بیشتر کنه ؛ این یعنی اینکه ..."من حتی خودمم اشراف به سئوالات خودم ندارم"... ختم کلام..

*بعضی دروس نهایی امسال اذیت کننده بوده و خب چیزی که جالب بود اینه که دو روز بعد از یکی از امتحانات مشکل دار تازه بچه ها ریختن جلوی درِ ِ اداره که خدا رو شکر بچه های ما نبودن و وقتی بهشون گفتن چرا دو روز بعد اومدین ؟ ..همه جواب دادن نمیدونیم برامون اس ام اس اومده که فلان ساعت جلوی در اداره منطقه تون باشین برای اعتراض به امتحان فلان ...جل الخالق ..

*بچه ها بعد از بعضی امتحانا کتابای مربوطه رو ریز ریز میکنن... از اضافه شدن کار خدمتگزارا گذشته این کار ِ بچه ها که از سر بی فرهنگی انجام میشه خیلی زجرم میده.

*این سال هم با تمام خوبی و بدی هاش گذشت ..فکر نمیکنم تا مهر مزاحمتون بشم . دلم میخواد وقت هایی اینجا رو بنویسم که قدرت این رو داشته باشم که مصلحت اندیشی های معمول رو نداشته باشم و بتونم راحت حرف بزنم.

*دعام کنین .. دوستتون دارم دوستان خوبم.

                                                                     یا رب نظر تو بر نگردد.

 


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)


 لیست کل یادداشت های این وبلاگ