سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی | ایمیل من | من در یاهـو | شناسنامه من  RSS  مگو آنچه نمى‏دانى ، بلکه مگو هر چه مى‏دانى چه خدا بر اندامهاى تو چیزهایى واجب کرد و روز رستاخیز بدان اندامها بر تو حجت خواهد آورد . [نهج البلاغه]
مدارس بالا و مدارس پایین جمعه 91 آبان 5 ساعت 2:52 عصر

یا رحمن و یا رحیم

عید قربان بر همگی مبارک ..

ماه مهر با تموم سختی ها و شیرینی هاش تموم شد .  سخت بود چون یکهو با یه حجمی از کار روبرو شدیم که جدید بود . البته بعد از سه ماه جدید بود چشمک... و شیرین بود چون هنوز معتقدم مدرسه بدون بچه ها هیچ صفایی نداره بووووس

امسال مدرسه هفت تا نیروی قراردادی از دست داده و تموم کاراشون افتاده با خودمون و اداره هم هیچ نیرویی جاشون نفرستاده و اما بشنوید از چرائیه از دست دادن این نیروها ...
امسال بخشنامه ی وزارتی اومد که این نیروها برای رسمی شدن باید برن مناطق پایین !!  کار کنن و از طرف استان تهران هر کدوم از اینها رو فرستادن یکی از مناطق پایین شهر. همکارای ما رو فرستادن منطقه 14. شاید تا اینجای کار مشکلی نباشه اما چیزی که باعث میشه آدم یه کم دردش بیاد اینه که اینها رو فرستادن  معلم بچه های ابتدایی با هیچگونه سابقه در امر تحصیل در ابتدایی. سه تا از همکارای ما شدن معلم 5 ابتدایی و دو تاشون معلم سوم و دو تاشون هم معلم اول ابتدایی... خودتون فکر کنین . معلم اول و پنجم و سوم بدون هیچگونه سابقه در امر تدریس در این پایه ها   عصبانی شدم!
 
نمیدونم چی فکر کردن که این کار رو کردن. آیا واقعا جرات داشتن برای یکی از مناطق شمالی!! تهران این معلمین بی سابقه رو بفرستن؟؟؟؟ ... یکی از این دوستان میگفت که رفتم استان تهران و پیش مسئول این کار یک ساعت گریه کردم و آخرش گفتم مسئولیت شرعیش با خودتون ؛ که منی که هیچ سابقه ای در این امر ندارم برم و به این بچه های معصوم درس بدم.
همکار دیگه علنی میگفت من درس رو غلط دادم سر کلاس و بعد از بیرون اومدن از کلاس متوجه شدم که اشتباهه ...
این درد داره ..درد ... ما که خیلی دردمون اومد شماها رو نمیدونم ...گریه‌آور

*این دوستان شیرینی هایی برامون تعریف میکنن از تدریس تو دبستان که با تمام سختی هاش دل همه ما رو به ضعف انداخته که بریم و ابتدایی رو هم تجربه کنیم. خودمونیما بعضی پسرها از همون دوران ابتدایی تریپ معرفتی هستن برای خانوما ؛ حتی اگه اون خانوم معلمش باشه      ... این بچه ها مواظب خانوم معلماشون هستن که خسته نشن و دائم رابین هود بازی در میارن که خانوم اگه کاری بیرون دارید بگید ما خودمون براتون انجام میدیم ....آفرین

*یکی رفت .. یکی از ایران رفت که 5 سال اینجا با من و این وبلاگ بود ... شقایق جان امیدوارم هر کجا هستی سلامت باشی خانوم خدانگهدار

*مدرسه ما هیئت امنائیه و گرفتن پول امسال با این بحران بسیار برامون مشکله ..خداییش من که دلم نمیاد به کسی بگم باید پول بیارید ... کسی منظورم پدر مادراست وگرنه من شدید مخالف این امر هستم که با بچه ها از پول حرف زده بشه .

*یکی از سخت ترین کارا برام اینه که صبح به صبح باید از بچه ها موبایلاشون رو تحویل بگیرم و ظهر با استرس تحویلشون بدم که یه وخ نکنه این وسط موبایل کسی گم بشه ... همکارام دعوام میکنن و میگن چرا اصلا قبول میکنی بیارن اما من دلم نمیاد و.قتی میبینم مامانا التماس میکنن و میگن راهشون دوره و اگه اینا موبایل نیارن ماماناشون مضطرب میشن ... از اونطرف مطمئنم همکارایی که اوردن گوشی رو قدغن میکنن اگه بگردن یه عالمه موبایل گیر میارن .

*یه مامانی یه روز صبح اومد و هرچی دلش خواست بهمون گفت . اخه دخترش یه موبایل برده بود خونه و گفته بود مال دوستشه..خلاصه با پیگیری های زیاد فهمیدیم که موبایل مال خودشه و دروغ گفته و چون کرد هستن و غیرتی و اجازه خرید موبایل پدرشون نداده این یواشکی این کار رو کرده. .. بگذریم از اسمس های داخل گوشی که نشون دهنده ی حضور یک آقا پسر گل و بلبل در زندگی ایشون بود... غیرت بی جا و الکی به خرج دادن عاقبت نداره باباها .. اون گوشی رو یا بگیر و فرهنگش رو یادش بده و یا اگر هم نمیگیری باهاش با منطق صحبت کن و قانعش کن که فعلا برات زوده و نیاز نداری.

* (بخش دخترونه ی متن. آقایون نخونین دیگه) مشکل ابرو رسیده به دوران راهنمایی. دانش آموز اول دبیرستانی رو که به ابروش دست زده بود وقتی توجیه مادرش رو شنیدم که میگفت ابروی دخترش رو از 4 ابتدایی برمیداشته تا به دلیل پر بودن ابروها توسط دوستانش مسخره نشه خب من شاخ در آوردم. . چی بگم.. بی خیال.. اع مگه نگفتم نخونین اصلا!

*استقبال بچه ها این روزها از نماز جماعت خیلی خوبه که این حقیقتا دلم رو شاد میکنه. هیچ وعده وعید و باجی هم داده نمیشود .

*خیلی کم خودمون مشکل داریم مشکلات مدرسه پسرونه هم گریبانگیرمونه ... یه داستان شده که چون متن زیاد شد نوبت بعدی براتون میگم. .انشااللهبلبلبلو

دوستتون دارم کماکان؛ حتی اگه کم بیام و کم باشم ...دوست داشتن

                                                                           یارب نظر تو برنگردد.


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)


 لیست کل یادداشت های این وبلاگ