سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی | ایمیل من | من در یاهـو | شناسنامه من  RSS  از بخیل در شگفتم ، به فقرى مى‏شتابد که از آن گریزان است و توانگریى از دستش مى‏رود که آن را خواهان است ، پس در این جهان چون درویشان زید ، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد ، و از متکبّرى در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است ، و از کسى در شگفتم که در خدا شک مى‏کند و آفریده‏هاى خدا پیش چشمش آشکار است ، و از کسى در شگفتم که مردن را از یاد برده و مردگان در دیده‏اش پدیدار ، و از کسى در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمى‏پذیرد ، و زنده شدن بار نخستین را مى‏بیند ، و در شگفتم از آن که به آبادانى ناپایدار مى‏پردازد و خانه جاودانه را رها مى‏سازد . [نهج البلاغه]
غر و غرهای ناظمانه چهارشنبه 88 شهریور 11 ساعت 9:35 عصر

                                                         یا رحیم

اول یه کم از وبلاگ فاصله بگیرید و بعد بخونین . آخه خیلی عصبانیمه و ممکنه یه جیغ سیاه و بنفش وسط نوشته ام بزنم.
باز یه خانم ناظم غر غرو که دیر اومده و کاری جز توجیه نداره . از توجیه گذشته چند روز پیش اومدم و کلی هم براتون نوشتم و تا اومدم ارسال کنم .... نوشته فرت .... پرید دیگه . به همین راحتی ( رونوشت به جناب آقای فخری مدیر محترم پارسی بلاگ 

خب .... بریم سر اصل مطلب و اینکه چرا انقدر عصبانیم. باور کنین نمیخوام براتون از خستگی های ثبت نام بگم . نمیخوام براتون از بی پناهیامون بگم که نمیدونم چرا مردم فکر میکنن به ما که می رسن میتونن هر توهینی رو بما حلال بدونن و جایز ... نمیخوام براتون از بابا ها و مامانایی بگم که بچه شون رو از خانی آباد نو  و اکباتان و امام حسین و .....آوردن و به زور میخوان مدرسه ما بنویسن . باور کنین نمیدونم چرا این کار رو میکنن . منکه هیچ چیز قابل توجهی تو مدرسه ی خودمون نمیبینم جز بچه های خودشون که معدلاشون 19 و 20 هست  و یه ناظم غرغرو اینجا چیزی نداره. و خب وقتی که ما میگیم که جا نداریم و نمیشه و از این حرفا ، فحش هست که نثارمون میکنن. باور کنین این روزا همه اش حس میکنم انگار دور از جون همکارام، چرا  بعضی مردم فکر میکنن که  ما فرهنگیا بی صاحابیم که با ما اینطور میکنن ...... (( ای بابا ..گفتم که حرفارو ))

نه ...تازشم اینا نبود که . اصل عصبانیتم رو الان میگم. یادتونه تو یکی از پستها نوشتم که وزیر آموزش و پرورش وقت که جدید اومده بود، طرح داده که برای هر 400 دانش آموز یه معاون ؟؟ یادتونه؟ اونوقت هم گفتم که انقدر این طرح غیر کارشناسانه بود که باهاش برخورد شد و خلاصه انجام نشد . همه میدونن تو اکثر کشورهای پیشرفته برای هر 50 دانش آموز یک معاون هست ، اونوقت اینا میان و میگن که برای هر 400 بچه یه معاون !!! جل الخاالق ..انگار اینا خیلی ما رو الکی حساب کردن ..ما برا خودمون کم الکی نیستیم که.......  

خلاصه .... الان باید یه جیغ بزنم ... بله ..این جناب وزیر حالا روزای آخر کارش نمیدونم چرا انقدر با ماها لجش بود که اومد و این رو تصویب کرد .. بله الان و برای مهر ماه مدرسه ی ما که حدود 900 دانش آموز داره یک معاونش کم شد و ما باید دو نفری به مدرسه و 900 بچه و کارهاشون برسیم . فکر کنم ما در طول روز حتی به زور بتونیم به حضور و غیاب بچه ها برسیم و این یعنی .... یعنی ... یعنی ، مدرسه میشه کویت بازار و صفا سیتی و از این حرفا ......
نمیدونم هیچ فکر میکنن و یه چی رو تصویب میکنن یا خیر؟ خداوکیلی این یعنی چی؟ غیر از اینه که کیفیت کار میاد پایین و دیگه نمیشه بچه ها رو درست مراقبت کرد؟

نمیدونم حالا وزیر جدید بیاد با این بخشنامه چه بکنه ؟؟ بذاره بمونه یا نه ، برگردونه به شکل سابق..تازه چیزی رو که یادم رفت بگم این بود که گویا سالهاست که تصویب کردند که معاون و مدیر باید هفته ای شش ساعت یر کلاس برن و به بچه ها درس هم بدن و تا حالا اجرا نمیشده و حالا قراره که این رو هم اجرا کنن .. نور علی نور دقیقا یعنی همین ... چه شود !! به به .. به به .. ما دو معاون با 900 بچه، هر کدوم هفته ای شش ساعت هم بچه ها رو به امان خدا رها کرده و به کلاس هم بریم .... دیگه هیچی نمیگم ..همش دارم حرص میخورم ..

امروز بازرس داشتیم ..من خلاف کرده بودم تو ثبت نامها  چون  چند تا بچه رو که از یه مدرسه دیگه بودن و ناراضی بودن از مدرسه هاشون برای سال دوم چون جا داشتم ثبت نام کردم ... بی خیال ...کاش توبیخم کنن و از این پست برم دارن و خیالم راحت بشه ..خلاصه هم از اداره میخوریم و هم از اولیا ..بی خیالش

راستی این رو یادم رفت بگم که نزدیک بود گولم بزنن و ... بله دیگه خانم ناظم شما بشه خانم مدیر ... اما من بچه ی خوبی هستم و از این گولا نمیخورم

*این آهنگ رو که رو وبه خیلی دوستش دارم ، پس باز هم میگوشیمش ...

* درانتها ...از دوستان عزیز و خوب و بزرگواری که با پست قبل نگرانشون کردم ، عذر میخوام ..(چه رسمی شدها) ... بسکه لوسم کردین ..باور کنین اگه ناراحتیم رو به شماها هم نگم ، خب به کی بگم ... در هر حال ببخشینم و الان خوبم . همین خب ... تا مطلب فرت نشده بفرستم بره.

                                                                      یا رب نظر تو برنگردد.


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)


 لیست کل یادداشت های این وبلاگ