صفحه اصلی | ایمیل من | من در یاهـو | شناسنامه من  RSS  ستمکار را چنین سوگند دهید ، اگر بایدش سوگند دادن : که او از حول و قوت خدا بیزار است ، چه او اگر به دروغ چنین سوگندى خورد در کیفرش شتاب شود ، و اگر سوگند خورد به خدایى که جز او خدایى نیست در کیفرش تعجیل نبایست چه او خدا را یگانه دانست . [نهج البلاغه]
دانش آموزای خانوم یا خانومای دانش آموز شنبه 89 فروردین 28 ساعت 12:9 صبح

سلام
اولین پست رو در سال جدید با اولین سلام شروع می کنم. انشاالله سال نو بر همه مبارک باشه .

*شاید یکی از عیدی هایی که امسال تو نت گرفتم برگشتن  ایشون  بود ..خوش آمدین که با برگشتنتون مطمئنم خیلی ها رو شاد کردین ...

دقیقا از هفته سوم فروردین ما باز در حال برگزاری امتحانات مستمر هستیم . یه بنده خدایی میگفت چرا دست از سر بچه ها برنمیدارین  ..البته اون بنده خدا نمیدونست که ما خودمون از بچه ها بیشتر خستمونه .

در خصوص یه مطلب که خیلی مورد توجه دوستان واقع شده میخوام ایندفعه صحبت کنم. چند پست قبل در خصوص بعضی بچه ها که به ابروهاشون دست زده بودن من نوشتم و خب برای بعضی ها سئوال شد. ببینین اول در خصوص آیین نامه انضباطی میگم که طبق این آیین نامه دانش آموزان باید بدون هر گونه آرایشی در مدرسه حاضر بشوند . دلم نمی خواد در قالب الفاظ و قوانین باهاتون حرف بزنم. دوست دارم به همون سادگی و روونی که با بچه ها حرف میزنم با شما هم با همون لحن صحبت کنم. معمولا بچه ها به مدرسه میان تا برای هدف خاصی که ادامه تحصیل هست چند ساعتی تو مدرسه جمع باشن و قاعدتا از هر حاشیه ای که اونها رو از درس و مدرسه دور میکنه باید پرهیز کنن.

اینکه ما به بچه ها میگیم به صورتهاشون دست نزنن دو وجه داره . یکی اجرای قوانین هست که بچه هایی که به مدرسه میان موظف هستن که به قوانین مصوب آموزشی_انضباطی  گوش کنن تا از مشکلات عدیده بعدی دور باشن . ابتدای هر سال من معمولا برای بچه های پایه ی خودم صحبت میکنم . براشون با زبون ساده میگم که : ...« من چقدر حق دارم که به شماها بگم بر فرض پنجشنبه که خواستین برید تولد دختر داییتون باید با فرم مدرسه برید و یا چقدر بمن اجازه میدید که بهتون بگم روز جمعه که خواستید برید عروسی، فلان لباس رو بپوشین و با کتاب فیزیک برید و ..... » . به همون نسبت که من حقی برای خودم در این مقوله نمیبینم و شما موظف هستین که به اونچه پدر و مادرهاتون براتون تعیین میکنن در خونه انجام بدید ، به همون نسبت هم شما موظف هستید که قوانین انضباطی مدرسه رو انجام بدید و خلاصه در این مقوله برای بچه ها صحبت میکنم.
وجه بعدی اینه که مدرسه یه محیطیه که بچه ها از همه قشر اونجا هستن تا در این جامعه به نظر خیلی ها کوچیک و در واقع دریا، کنار هم درس بخونن . در نظر بگیرید که اگه قرار باشه بچه ها به صورتاشون دست بزنن و بیان مدرسه چه  صورتی در مدرسه پیش میاد .. تصور کنین؟ دائم بچه ها در حال بررسی صورت هم باشند و در خصوص فرم ابروهاشون حرف بزنن و از مدل ابروهای همدیگه ایراد بگیرن . این قوانین مربوط به الان نیست . ما خودمون هم که درس میخوندیم این قوانین بود . مادرای ما هم که درس میخوندن این قوانین بود و مربوط به انقلاب و این حرفا نیست ( رونوشت به اخوی بزرگوارمون)  ... بچه ها هر چی با سادگی بیان مدرسه خودشون راحت ترن و حواسشون بیشتر میره دنبال درس . هر چی از حاشیه ها دورتر باشن بهتر میتونن درس بخونن . تازشم « قراره که اینا دانش آموزای خانمی باشن ، قرار نیست که خانومای دانش آموزی باشن » .... چی شد؟؟

عناصر ذکور روهاتون رو بکنین اونور میخوام یه چیزی بگم :
البته باید یه نکته رو بگم . ببینین من منظورم از دست زدن به صورت فقط ابرو هست . من خودم سعی میکنم اصلا در خصوص صورت دختر خانوما کار نداشته باشم .  .. همکاری داشتیم که دخترا رو رو به نور میگرفت و صورتاشون رو بررسی میکرد . من همیشه میگم این کارا رو نکنین . این طفلیا میرن تو خیابون و عناصر ذکور اینا رو مورد تمسخر قرار میدن و مثلا بهشون میگن : ...«مردی شده واسه خودتا ....» ... یا مثلا بهشون میگن : ...« چطوری سیبیلو ...» ...
البته اصلا تو روی بچه ها هیچی نمیگم . نه میگم دست به صورت بزنن و نه برا دست نزدن گیر میدم ... من فقط منظورم ابرو هست . ... اوکی؟

مورد دیگه که سئوال شده بود در مورد راه دادن یا راه ندادن بچه هایی بود که ازدواج میکنن . بر طبق آیین نامه دانش آموز متاهل حق نداره در بین بچه ها باشه ... اینم توضیح میخواد واقعا ؟؟!!! فکر نکنم نیاز به توضیح باشه .  کسی که متاهل شده دریچه ای دیگه از زندگی به روش باز شده . و خب نمیشه  مطمئن بود که کسی که ازدواج کرده با حضورش در مدرسه حواس بقیه رو پرت نکنه . . . بی خیال دیگه ..

* تا حالا سه نوبت شیر در مدارس توزیع شده . چقدر دلم میخواست عکس مینداختم از زمانی که بچه ها صف تشکیل دادن و چیزی حدود ده هزار شیر رو دست به دست به سه طبقه رسوندن . الحق که خیلی صحنه قشنگی بود . هفته ای سه روز به بچه ها شیر میدیم . روزای اول بچه ها شیرارو میریختن رو همدیگه و یا شیرا رو میترکوندن .. خلاصه الان فرهنگش جا افتاده . البته هی میان سراغ ما که خانوم تو اتاقتون کیکی ندارید بدید ما با شیرامون بخوریم ؟؟ ... خلاصه الان ما حق مادری به گردن بچه ها داریما  ...

* من خیلی ناراحت میشم به بچه های رشته انسانی بعضی دبیرا گیر میدن . به نظر من با معرفت ترین بچه ها ، بچه های انسانی هستن ....«انسانی های عزیز برید حالش رو ببرید »....

* سرود قشنگی که روی وبلاگه من خیلی دوسش دارم . هر سال مدارس تو مسابقه سرود هماهنگ شرکت می کنن. امسال ما داریم این سرود رو کار میکنیم . بچه ها انقدر قشنگ میخونن که هر روز تو صبحگاه چند نفر موقع تمرین گریه میکنن . روز پنجشنبه هم اومدن و داوری انجام شد . بچه ها انقدر هماهنگ واستادن و انقدر قشنگ اجرا کردن که من گریه ام گرفته بود...برام اول شدن مهم نیست . مهم اینه که بچه ها کار هماهنگ رو یاد گرفتن . راستی این سرود رو من با بچه ها کار میکنم . معمول نیست . معمولا تربیتی ها کار میکنن اما بنا به دلایلی من این کار رو تقبل کردم و با کمک اون یکی معاون برای دو پایه صبحها کار میکنیم ..

*این خیلی مهمه که یکی بشه معاون نمونه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟    نمیگم که ... بی خیال

*شرمنده ام .. این پست حرفای چیز توش داره .منو ببخشینم ..

*منو از دعا فراموش نکنین ..خوووووووووووووووب؟؟

*اگه  خوب ننوشتم عفوا .. آخه من الان این شکلیمه ...

*  ...    ...

                                                   یارب نظر تو بر نگردد .


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)


 لیست کل یادداشت های این وبلاگ