به نامش
چی بگم؟؟
با غمی که این یه هفته از یه قضاوت نابجا تو دلم بود، همین یه هفته ای که تو با مهربونی، هر روزش ازم پیگیر اون مسئله بودی .... با چشمانی که برا اول بار تو روز معلم با گریه کارش رو شروع و به پایان رسونده بود، و با دلی که از کارم خستش شده بود ، اومدم و .....
دیدمش و.... دلم بعد از یه هفته آروم گرفت. شاید اگه ...... صدام رو میشنیدی، می دونستی که طعم گریه اش با تموم گریه های این یه هفته فرق داشت.
ممنونم و .......
همچنین از تو بزرگوارم که، اول تبریک و اول کادو ، به تعبیر من از اون سر دنیا
و تو که با قلمت، قشنگترین تبریک رو تو چند کلمه برام نوشتی.
تویی که میشناختمت
پنج شنبه 87 اردیبهشت 12 ساعت 3:10 عصر
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
هستم ... اگر چه نیستم
امتحاناتم خلاص ..
مدارس بالا و مدارس پایین
ما هستیم و مدرسه هم هست هنوز
این سال هم گذشت ..
البته اگه بخوان ...
تاخیرانه ...
ای شیرین ترین رویای من به جهان
عزادارتم یا حسین (ع)
با کوه غمت ...
یه مهرانه ی بیات
بووووی مهر ...
یه جورایی ورپریده !!
انتقام !!
خانوم ناظم بدشانس !
[همه عناوین(158)][عناوین آرشیوشده]
امتحاناتم خلاص ..
مدارس بالا و مدارس پایین
ما هستیم و مدرسه هم هست هنوز
این سال هم گذشت ..
البته اگه بخوان ...
تاخیرانه ...
ای شیرین ترین رویای من به جهان
عزادارتم یا حسین (ع)
با کوه غمت ...
یه مهرانه ی بیات
بووووی مهر ...
یه جورایی ورپریده !!
انتقام !!
خانوم ناظم بدشانس !
[همه عناوین(158)][عناوین آرشیوشده]